loading...
تفریحی سرگرمی
مرادی کیا بازدید : 34 سه شنبه 05 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

به رنگ آب و آيينه مي نويسم:

به رنگ سردي كوچه هايي كه در برابر آه مادر تاب آورد!

به رنگ شبهاي تاريك شهري كه ناله ها و گريه هاي غريبانه مولا را ديد و و دم نزد.

آري مي نويسم!

به نام مادر!

او كه مادر همه ماست!

مادر خوبي ها!

مادر مهرباني ها!

و حال چگونه تاب بياورم وقتي صداي حزن آلود مادر را با تمام وجود احساس مي كنم.

صداي سيلي را!

بوي آتش و دود را!

صداي گريه مظلومانه كودكاني كه مادر مادر مي گويند.

و من دستانم مي لرزد

چون ياد دستان كبودي مي افتم

كه نمي توانست موهاي دخترش را شانه كند.

ياد صورتي كه بعد از رحلت پدر رنگ لبخند را نديد.

مادر چقدر غريب بودي!

مادرم!چه رنگ خاكستري دارد غربتت.

ما براي غربتت گريه مي كنيم

و شما براي غربت مولا :

اجرك الله مادر

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 34
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 52
  • بازدید سال : 162
  • بازدید کلی : 2,410