تو سختی آسیابی ، آن لحظه ای که کشاورز
با دست خود می سپارد ، بر سنگی ات گندم اش را
من صبر انگور هستم ، که هفت سال پیاپی
... کز می کند تا بگرید ، اندوه تلخ خم اش را
آتش که اصلا برایش ، فرقی ندارد تر و خشک
بر قلب خود می فشارد ، هر ذرّه از هیزم اش را
قلبت گواهی خوبی ست هر بار در عشق... روباه-
راهی ندارد جز اینکه ، شاهد بگیرد دم اش را
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت